در دل دریا

چرا بعضی ها با این که کمتر از ما در یک زمینه تلاش می کنن، موفقیت بیشتری کسب میکنن؟ مثلا کمتر از ما مطالعه میکنن اما نمرات بهتری میگیرن. در یک رشته ی ورزشی کمتر از ما تمرین میکنن اما نتایج بهتری میگیرن.

آیا استعدادشون خارق العاده س و ما بی استعدادیم؟ آیا واقعا کمتر از ما تلاش میکنن یا ماجرا چیز دیگه ای هست؟


وقتی امتحاناتم رو بیست می شدم، دوستان و همکلاسی ها میگفتن مگه نگفتی هیچی نخوندم، پس چرا بیست شدی؟ و اعصباشون خورد میشد. میگفتن ما هم هیچی نخونده بودیم ولی چرا تو بیست شدی و ما نمره مون پایین شد؟ این که می دیدم به خودشون میگفتن ما هوش و استعدادمون کمه خیلی ناراحت میشدم و دوست داشتم کمک شون کنم.

می گفتم منظورم از این که هیچی نخوندم این بود که برنامه ریزی کرده بودم پنج ساعت برای این امتحان بخونم اما تنبلی کردم و دو ساعت خوندم. حالا شما هم که میگید هیچی نخونده بودیم، واقعا یعنی یک دقیقه هم مطالعه نکرده بودید؟

نه، این طور نبود. اون ها مثلا برنامه میریختن که سه ساعت بخونن اما  یک ساعت که میخوندن سرشون درد میگرفت و به هم میریختن و بی خیال درس میشدن.

بهشون میگفتم توی این یک ساعتی که درس می خوندید، مثلا امتحان ریاضی داشتیم، رسیدید به حل یک معادله که نحوه ی حل اون معادله رو باید در ریاضی دو سال پیش یاد میگرفتید اما خوب اون موقع هم وقت خوبی برای یادگیریش نذاشته بودید و الآن یادتون رفته و مجبور شدید یه نیم ساعتی هم با اون معادله ی ساده دست و پنجه نرم کنید.

خوب پس میمونه نیم ساعت. یه ربع هم که توی ذهن تون میگید من هیچی بلد نیستم و این درس خیلی سخته و هر چی میخونم متوجه نمیشم و از این نشخوارهای ذهنی و در آخر، سر جمع میشه یک ربع مطالعه ی مفید.

حالا واقعا چرا انتظار دارید شمایی که یک ربع مطالعه کردید از من که دو ساعت مطالعه کردم (صرف نظر از این که در طول ترم هم مطالعه ی من بیشتر بوده) نمره تون بیشتر بشه؟ از اون عجیب تر این که چطور نتیجه میگیرید که استعدادتون توی این درس ضعیفه؟!

به نظرم اصلا کار درستی نیست که خودمون رو با کسی مقایسه کنیم، چه اون شخص بالاتر از ما باشه، چه پایین تر از ما، چون ما زندگی اون رو زندگی نکردیم.

در کتاب قله، یک داستانی درباره ی ماریو لِمیو نقل میکنه که خیلی جالبه. ایشون یکی از بهترین های رشته ی هاکی هستن. این ورزشکار در سنین کودکی وقتی برای اولین بار وارد زمین هاکی میشه، همه رو انگشت به دهان میکنه و همگی معتقد بودند که استعداد ذاتی شگفت انگیزی در این پسربچه وجود داره.

اما وقتی به گذشته ش نگاه میکنیم می بینیم که این پسر هم قبل از این که همه رو متعجب کنه، تمرین بسیار زیادی داشته. ایشون دو تا برادر بزرگتر از خودش داشته که هاکی کار میکردن. پدرشون در حیاط خونه یک زمین یخی درست میکنه تا اون ها بتونن اونجا تمرین کنن.

وقتی هم که هوا تاریک میشده و دیگه نمیشده بیرون از خونه بازی کنن، برف ها رو به داخل خونه می بردن و کف خونه شون پخش میکردن و بعد هم درها رو باز میذاشتن تا این برف ها یخ بزنه تا بتونن روش هاکی بازی کنن!

پس آیا درسته یک نفر که به معنای واقعی کلمه برای اولین بار وارد میدان هاکی میشه خودش رو با چنین فردی مقایسه کنه و بگه من استعداد ندارم؟!

 

پی نوشت ها:

کتاب قله:

Peak: Secrets from the New Science of Expertise, book by K. Anders Ericsson

ماریو لمیو:

Mario Lemieux

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی